عشق را ساحتهاست!
اما برترین، همان عشق حقیقی است!
چیزی عجیب! سخت عجیب !
چیزی که توصیفش تنها به دیوار کوبیدن سری است که سودای عاشقی دارد!
چیزی که اگر نباشد، چنان بر نبودش میگریند که توگویی عالم به سرانجام رسیده است و اگر باشد، چنان آرامشی تو را و تمامیت تو را فرا میگیرد که انگار جهان سالهاست که به پایان رسیده است و تو فارغبال از تمام اوهام و ایهام و ابهام، کنون، در کنج گرم چوبکلبهای در دل جنگل کز کردهای و موسیقی نیمنواخت آتشی در کنار چشمانت، با صدای یار درهم آمیخته طوری که روح از ابدان جدا افتد و سیر کند جهانی دیگر را!
عشق راستین، چیزی عجیبتر از تب و تابهای گاه و بیگاهتان است! چیزی بس زیباتر، عمیقتر و آنقدر آرامتر که تیک تاک ساعت به احترامش لحظهای میایستد و جهان را برای قدری در سکوتی شیرین به دور از تمام زشتیها، در آرامشی عمیق غرق میکند!
آری عشق راستین آنقدر زیبا و زیبا و زیبا و زیباتر است که جهان در برابرش تنها تبسمی است کوتاه، حال آنکه عشق در وجودت، به سان قهقههای است از عمیقترین کنج دل!
پینوشت۱: بگذار تمام قواعد عالم را به هم بریزم، تنها برای تو، که زیباترین زیبایی عالمی! برای تو که دوستداشتنیترین مخلوق خداوندی! برای تو که هرچه بگویمت، حسنات در کلام نگنجد و روحت، چنان عظمتیاست که مرا توان توصیفش نیست!
پینوشت۲:
«گفتی ز عشق، بیش مرنجان مرا، برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست»
پینوشت۳: نمیدانم چگونهاید، اما، عشق حقیقی را تجربه کنید پیش از آنکه خیلی دیر شود! فرقی نمیکند عمر دنیایتان چقدر باشد، یک روز یا یک قرن، پیش از آنکه خیلی دیر شود، به فکر گنجشککهای حیاط خانهتان باشید!
درباره این سایت